ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﭽﻪ ﺑﻮﺩﻡ؛
ﺑﻪ ﯾﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺧﻨﺪﻡ ﻣﯿﮕﺮﻓﺖ
اینکه ﻣﯿﺸﺴﺖ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ، ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻓﺮﺵ ﺑﺎ ﺍﻧﮕﺸﺘﺎﺵ آﺷﻐﺎﻝﻫﺎ ﺭﻭ ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﺟﻤﻊ ﻣﯿﮑﺮﺩ!
ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ:
ﭼﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﺳﺎﺩﻩﺍﯼ ﺩﺍﺭﻡ!
ﻣﮕﻪ ﻣﺎ ﺟﺎﺭﻭ ﺑﺮﻗﯽ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ؟
آﺧﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﮐﺎﺭﯾﻪ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺎ ﺍﻧﮕﺸﺖ آﺷﻐﺎﻝﻫﺎ ﺭﻭ ﺟﻤﻊ ﻣﯿﮑﻨﻪ؟
ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻡ ﻭ ﻏﺮﻕ ﻏﺼﻪﻫﺎﻡ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﺑﻪ مشکلاﺗﻢ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ،
ﯾﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﻡ ﭘﺮ ﺍﺯ آﺷﻐﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻓﺮﺵ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻡ...اونوقت فهمیدم مادرم آن روزها چقدر غصه داشته
خیلی قشنگ گقتی
عززززززیزم
مثل بافتنی بافتن من ... هر سال پاییز بساط بافتنیم پهن میشه ، بعضی وقتا هی میبافم و میشکافم و دوباره از نو . قضیه اصلا بافتنش نیست . چون تو نیوکاسل زمستون خیلی سرد نداریم اصلا، ولی حس خوبی بهم میده . حواسم پرتش میشه و فکر نمیکنم . بعضی وقتا چند ساعت شبونه بافتنی میبافم فقط برای اینکه فکر نکنم ...
چه خوبه که خانمها یه کاری دارن انجام بدن که ذهنشون مشغول بشه...
منم گاهی که احساس میکنم دارم به چیزهایی که نمیخوام فکر میکنم یا بافتنی میکنم که با غرغرها همسر مواجه میشم یا خیاطی که عاشقشم..
من مشکلات و غم و غصه زیاد دارم ولی هیچوقت آشغال فرش جمع نکردم
عوضش غر زیاد میزنم
منم همینطور... آشغالها میمونن تا جارو برقی بکشم

آدم رفرش (refresh)میشه
غر غروی کی بودی تو
اصلا غر زدن یه چیز دیگه است... غر که میزنی قشنگ تمام چیزهای حال به هم زن درونت میریزه بیرون