ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی عَلِیِّ بن مُوسَی الرِّضا المُرتَضَی الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ و حُجَتِکَ عَلَی مَن فَوقَ الاَرضِ وَ مَن تَحتَ الثَّرَی الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلاةً کَثیرةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفةً کَاَفضَلَ مَا صَلَّیتَ عَلَی اَحَدٍ مِن اَولِیائِک. |
چهل سالگی شاید عجیب ترین سن آدمی باشد، زمانی که نه جوانی و نه پیری. با این حال چهل سالگی را دوست دارم، احساس رهایی می کنم زیرا که نه به آنچه در شور جوانی تعصب داشتم، دیگر متعصبم، نه ترس از قضاوت شدن دارم، نه از شکست می ترسم از بیم آن که غرور جوانیم بشکند.
زندگی می کنم، با جرات بیشتری.
انتخاب می کنم، با آزادی بیشتری.
رها می کنم، با امید بیشتری.
آینده را می بینم و با حال خوش بهتری در اطرافم سیر می کنم.
چهل سالگی، جوانترین سن میان سالی است، آغاز دوره ای که باید به ثمر نشستن تلاش جوانیت را ببینی.
یک جمله معروف هست که چهل سالگی یعنی آغاز زندگی…
امروز یک نفر برایم اشتباهی فرستاد:
"کجایی ؟!"
دلم هری فرو ریخت،
مدتها بود منتظر شنیدن همین یک کلمه بودم!
چه فرقی می کند کجای دنیا نشسته باشی؟! مهم این است که یک نفر هست که کجا بودن تو برایش مهم است!
شاید آن یک نفر رویش نشود بگوید دلم برایت تنگ شده و به جانم نق می زند بیا دیگر...
و همه ی این حرف را خلاصه کند در " کجایی؟! "
داشتم به همین چیز ها فکر میکردم که دوباره برایم فرستاد:
ببخشید اشتباه فرستادم!!
برایش نوشتم:
میدانم،
من در ایستگاه اتوبوس، خیابان ولیعصر نشسته ام.
میشود اشتباهی حال مرا بپرسید؟!
اما او دیگر حالم را نپرسید...!!
آدم غریبه ها برایشان مهم نیست که دیگران چگونه اند و کجای شهر نشسته اند،
تو که غریبه نیستی...
بپرس حال مرا ؛ بگو کجایی؟!!
زمانی میرسد که
از کسی که خیلی آزارت داده
نه دلتنگ هستی نه متنفر
فقط هرچه فکر میکنی،
به خاطرش نمی آوری...