آرامش جانم
روزمرگی های من و دخترم .... ............................................... (بوسه، اولین جرعه از جامی است که خداوند آن را از چشمه ی عشق پر ساخته است.)
آرامش جانم
روزمرگی های من و دخترم .... ............................................... (بوسه، اولین جرعه از جامی است که خداوند آن را از چشمه ی عشق پر ساخته است.)درباره من
سلام
اینجا خونه ی مجازی من و دخترمه
گاهی که هوس نوشتن میکنم میام اینجا و می نویسم
مطالب گاها رمزدار خواهد بود
رمز به هرکسی داده نمیشه و طبق تشخیص خودم رمز رو خواهم داد.
برای اینکه رمز رو داشته باشید نام و آدرس وبلاگتون رو برای من بفرستید
********************
امام علی (ع) می فرمایند: در حضور هفت گروه، هفت کار را مخفی کن تا سعادتمند گردی:
1.در حضور فقیر، دم از مال و منالت نزن
2.در حضور بیمار، سلامتی ات را به رخش نکش
3.در حضور ناتوان، قدرت نمایی نکن
4.در برابر غصه دار، خوشحالی نکن
5.در برابر زندانی، آزادی ات را جلوه نمایی نکن
6.در حضور افراد بی بچه، از بچه هایت تعریف نکن
7.در برابر یتیم از پدر و مادرت نگو…..*
*****************************
در صورت داشتن پیام خصوصی و یا ارسال رمز در قسمت تماس با من ارسال کنید چون بلاگ اسکای پیام خصوصی نداره
ادامه...
نظرسنجی
اگر قادر به تعیین جنسیت فرزندتان بودید....
روزانه‌ها
همهپیوندها
- آرام
- الهه
- اینک
- زن آقا
- کوکولو
- ارغوان
- بهارم 1
- بهارم 2
- خانومیان
- frusilver
- شاه پری
- مرد بودن
- من و نخاع
- مامان آینده
- ریحانه جون
- نازلی نیکان
- آرامش جانم
- آرامش خیال
- جلبک خاتون
- مامان کلاغی
- روزنگار فرشته
- روزنگار فرشته
- مامان کلاغی 1
- مامان کلاغی 3
- پرواز یک فرشته
- نیمفادورا تانکس
- ذهن شلوغ مهتا
- تو فقط لیلی باش
- تقدیر من (فاطمه)
- روزهای تنهایی من
- گوش کن (روشنک)
- لبخند ماه ( یک زن)
- ماهی سیاه کوچولو
- روزهای من (ماهی)
- آپلود عکس شخصی
- روزی پرنده می شوم
- آبی خیال تو (پر چنه)
- عادت می کنیم (یلدا)
- گلی از گلهای بهشت
- یک مینو بانو هستم...
- یک مینو بانو هستم...
- خاطرات زندگی (نغمه)
- وب نوشت های وروجک
- سیده ای که شفا گرفت
- یه روز خوب میاد (روشنا)
- معجزه ی عشق (ال آی)
- دنیای سکوت ماه (زاهارا)
- نوشتن از روزهایم (سانیا)
- زندگی شیرین من (پریسا)
- خط دوم کم رنگ (محیا بانو)
- یادداشت های یک نیمچه ماما
- من مادر شادابی خواهم شد (فافا)
- مامان شبنم (مامان محمدآراد و اکو)
- مامان شبنم (مامان محمدآراد و اکو)
- مامانهای موفق میکرویی از سال 90
- آدمها شبیه وبلاگشان نیستند (زهرا)
- و خدایی که در این نزدیکی است (آوا)
- من و تو ترانه ی خاک و بارون (زی زی بانو)
- من نوشت های تقریبا" روزانه ی یک معلم زبان
- خاطرات من و دردونه هام« محمد یاسین و ثمین»
- روزانه های یک زن که تنها نه یک همســــــر و یک مادر
- **مکتب زندگی (محمد جانبلاغی) مشاوره روانشناسی
- احساسات در لحظه تغییر میکنند ولی عقاید نه(میم)***
- همه میگن لطافت بارون اما من میگم عشق بازی آسمون.... خانمی و خانم توت فرنگی
دوستان
- نگاه
- هما
- آبانه
- قوری
- ماهور
- آبگینه
- آشتی
- سمیرا
- مهربانو
- دل آرام
- سیمرغ
- سیمرغ
- لبخند ماه
- لبخند ماه2
- هفت دقیقه
- گلی در کویر
- my dreams
- نیکولای آبی
- حوای بی آدم
- رافائل و زندگی
- آشیونه سیمرغ
- سنگ و شیشه
- حوای بی آدم 2
- فلفل عشق من
- زندگی من (لیلا)
- قصه های شیرین
- بانوی مرداد (الی)
- در ابهام(خانم سین)
- قاصدک مهر (نسیم)
- ***دلم خواست***
- محبوب دلم (تمشک)
- مامان فاطمه (عسل)
- دلنوشته (خانمی 63)
- صبا جان مامان مهدیار
- صبا جان مامان مهدیار
- *قول دادم خوب باشم*
- چراغی در افق (سمیرا)
- روزهای زندگی (مرضیه)
- مادر بالقوه... مادر بالفعل
- دفتر خاطرات من (نیلوفر)
- روز شمار زندگی (ماهور)
- فصل پنجم زندگی (ستاره)
- دختری از جنس بلور (سوری)
- در آستانه ی در (سوری... صبور)
- مونولوگ های من با خودم (گیسو)
- ثنا و حسنا دو عشق کوچولوی من
- ***هشت بهشت زندگی (غزل)***
- روزهای زندگی من (از جنس فرشته)
- خاطره های خوب و بقیه شون...ماری
- زندگی در پیش رو... زندگی در پشت سر
- خاطرات خوب و بقیه شون (ماری و فرفروک)
- روزگار خوشی در راه است، می دانم..... (گل آبی)
آموزشی
- خونه ی ما
- خانه اکسل
- علیرضا غروی
- الهی قمشه ای
- خرید کتاب آنلاین
- آشپزیهای مامانم
- خیاطی. روسی3
- خیاطی. روسی2
- خیاطی... روسی
- میس ماریا زیبایی
- بافتنی .... روسی
- من رنگی رنگی ام
- پرتال کودک و نوجوان
- خیاطی و الگو روسی
- اولین مرجع دامپزشکی
- هنر برتر از گوهر آمد پدید
- سرزمین مهر (مهشید الفت)
- تربیت کودک و نوجوان نور دیده
- ناز خاتون... مجله اینترنتی بانوان
- آشپزی و شیرینی پزی سانازسانیا
- نازک، نشریه اینترنتی زندگی کودکان
- سایت تخصصی حسابداران خبره ایران
- دلنوشته های یک عدد بنده مخلص آفریدگار
- آموزش اکسل (فایل های مورد نیاز در اکسل)
متفرقه
خرید اینترتی
آرشیو خوانده شودها
دسته‌ها
برگه‌ها
- آرامش جانم
- حرف های نگفتنی....
- خواهرم
- زادروز من
- منِ تنها...
- پوشک
- خدا حافظ پوشک
- سخت ترین کار زندگی
- اکنون
- مغز وراج
- مهمانی دورهمی
- اشرف مخلوقات یا...
- موش
- چگونه باشیم... چگونه هستم...
- تجربه...
- آدم های بد
- تلنگر
- عقب ماندگی... پس رفت...
- حساسیت
- دعای مقاتل بن سلیمان
- کیوی
- سارا... دوستم
- ماشین
- شلمان
- موسیقی
- سکه...
- حس ششم...
- بخشش
- تولد...
- شغل شما در آینده چیست...
- دختر دایی
- امام رضا...
- حرف تو دهنش نمی ماسه...
- اضطراب جدایی
- 99/9/9
- حسادت
- رفتن یا نرفتن...
جدیدترین یادداشت‌ها
همهبایگانی
- خرداد 1402 1
- خرداد 1401 1
- دی 1400 1
- شهریور 1400 3
- خرداد 1400 1
- بهمن 1399 1
- آذر 1399 1
- مهر 1399 1
- شهریور 1399 1
- خرداد 1399 5
- اردیبهشت 1399 3
- فروردین 1399 5
- اسفند 1398 5
- بهمن 1398 7
- دی 1398 4
- آذر 1398 2
- آبان 1398 3
- مهر 1398 4
- شهریور 1398 2
- مرداد 1398 4
- تیر 1398 5
- خرداد 1398 6
- اردیبهشت 1398 3
- فروردین 1398 3
- اسفند 1397 7
- بهمن 1397 4
- دی 1397 3
- آذر 1397 4
- مهر 1397 2
- مرداد 1397 1
- تیر 1397 3
- خرداد 1397 4
- اردیبهشت 1397 1
- اسفند 1396 2
- آبان 1396 1
- شهریور 1396 1
- اردیبهشت 1396 2
- اسفند 1395 1
- بهمن 1395 1
- دی 1395 3
- آذر 1395 1
- آبان 1395 3
- مهر 1395 1
- شهریور 1395 1
- مرداد 1395 1
- تیر 1395 1
- خرداد 1395 3
- اردیبهشت 1395 3
- فروردین 1395 3
- اسفند 1394 4
- بهمن 1394 6
- دی 1394 3
- تیر 1394 1
- خرداد 1394 1
- اردیبهشت 1394 2
تقویم
خرداد 1402| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
جستجو
آمار : 50720 بازدید
Powered by Blogsky
زن بودن معجزه است...
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﭽﻪ ﺑﻮﺩﻡ؛
ﺑﻪ ﯾﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺧﻨﺪﻡ ﻣﯿﮕﺮﻓﺖ
اینکه ﻣﯿﺸﺴﺖ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ، ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻓﺮﺵ ﺑﺎ ﺍﻧﮕﺸﺘﺎﺵ آﺷﻐﺎﻝﻫﺎ ﺭﻭ ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﺟﻤﻊ ﻣﯿﮑﺮﺩ!
ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ:
ﭼﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﺳﺎﺩﻩﺍﯼ ﺩﺍﺭﻡ!
ﻣﮕﻪ ﻣﺎ ﺟﺎﺭﻭ ﺑﺮﻗﯽ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ؟
آﺧﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﮐﺎﺭﯾﻪ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺎ ﺍﻧﮕﺸﺖ آﺷﻐﺎﻝﻫﺎ ﺭﻭ ﺟﻤﻊ ﻣﯿﮑﻨﻪ؟
ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻡ ﻭ ﻏﺮﻕ ﻏﺼﻪﻫﺎﻡ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﺑﻪ مشکلاﺗﻢ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ،
ﯾﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﻡ ﭘﺮ ﺍﺯ آﺷﻐﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻓﺮﺵ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻡ...اونوقت فهمیدم مادرم آن روزها چقدر غصه داشته